همگان بر این باورند که وفای به عهد، یک اصل عقلایی است و منحصر به یک عصر یا یک نسل نیست; از این رو همه عقلا به آن پایبند و معتقد می باشند. خداوند متعال وفای به عهد را در سرشت انسان به ودیعه گذاشته است; بنابراین کسی که پیمان شکنی می کند، اول برای خود دلیلی می تراشد و سپس پیمانش را می شکند. اگر وفای به عهد در هر جامعه ای مورد خدشه قرار گیرد، ثبات و قوام آن جامعه متزلزل خواهد شد.
معنای واژگانی وفا
واژه (وفا) در لغت، به معنای پایدار ماندن در عهد و به سر بردن در عهد و پیمان است.1 و در اصطلاح، عبارت است از استواری در هر قرارداد و قوانین حقوقی، اقتصادی، نظامی، سیاسی….
وفای به عهد در ادیان
وفای به عهد در همه ادیان مورد توجه بوده و انبیای گذشته نیز بر آن تأکید کرده اند. از نظر تمام جوامع، پیمان شکنی همواره مذموم بوده، ولی از وفاداری به نیکی یاد شده است. تاریخ نیز وفاداران را تحسین کرده و برای آنان ارج و قرب قائل شده است.
دین اسلام وفاداری را تأیید و امضا کرده و بر آن تأکید ورزیده است تا جایی که حضرت رسولھ فرمود: (لادین لمن لا عهد له;2 کسی که به عهد و پیمان خود وفادار نیست، دین ندارد). امام علی (ع) درباره دامنه وفاداری می فرماید: (حتی مشرکان نیز به مسئله وفای به عهد پایبند بودند، زیرا عواقب بد پیمان شکنی را دریافته بودند.)3
وفای به عهد از نگاه قرآن و روایات
قرآن یکی از صفات مؤمن را وفاداری بیان می کند و می فرماید: (والموفون بعهدهم اذا عاهدوا;4 مؤمنان چون عهد بندند، به عهد و پیمان خود وفادارند). در سوره نمل می فرماید: (واوفوا بعهدالله اذا عاهدتم;5 هنگامی که با خدا عهد بستید، به عهد خود وفا کنید.)
پیامبر اسلام به امت خود تأکید می کرد و می فرمود: (من کان یؤمن بالله والیوم الاخر فلیف اذا وعد;6 هرکس که مؤمن به خدا و روز رستاخیز است، به عهد و پیمانش وفادار باشد.)
امام علی (ع) نیز وفای به عهد و پیمان را میزان و معیار سنجش انسان می داند و می فرماید: (الوفاء کیل).7 هم او در جای دیگر می فرماید: (نعم قرین الصدق، الوفاء;8 بهترین همراه راست گویی، وفای به عهد است.)
امام صادق (ع) درباره اهمیت و جایگاه وفای به عهد می فرماید: (سه چیز است که خداوند به هیچ کس اجازه مخالفت با آن را نداده است: ادای امانت در مورد هرکس، چه نیکوکار باشد چه بدکار; وفای به پیمان در مورد هرکس، چه نیکوکار باشد چه بدکار; نیکی به پدر و مادر، چه نیکوکار باشند چه بدکار.)9
آثار وفای به عهد
وفای به عهد در تمام شئون فردی و اجتماعی انسان تأثیر دارد، که در این بخش به برخی از آن می پردازیم:
1. ایجاد علاقه مندی به دین: یکی از عواملی که در صدر اسلام موجب گرایش بسیاری به دین اسلام شد، وفاداری پیامبرھ به عهد و پیمان های خود بود; از جمله در صلح حدیبیه که بین آن حضرت و مشرکین مکه پیمانی بسته شد به این صورت که اگر کسی از پیروان رسول خدا به سوی قریش آمد، قریش او را بپذیرد و هرکس از قریش به سوی پیغمبر آمد، او را نپذیرد. پیامبرھ بر پیمان خود وفادار بود تا این که مشرکین پیمان شکنی کردند.
2.تقویت ایمان: وفای به عهد، موجب تقویت ایمان می شود و قدرت دین را به ظهور می رساند.
3. ثبات نظام: وفای به عهد و پیمان موجب تقویت روابط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و… در جامعه می شود و حلقه وصل افراد جامعه و نظام های اجتماعی خواهد بود. در صورتی که وفای به عهد و قراردادها رعایت شود، امنیت و ثبات جامعه تضمین می شود و ارزش و اعتبار پیدا می کند.
عوامل پیمان شکنی
پیمان شکنی عوامل متعددی دارد که به دو مورد از آنها اشاره می کنیم:
1. ترس از قدرت: متأسفانه بسیاری از پیمان شکنی ه، ریشه در ترس از قدرت زورمداران دارد. قرآن مجید در آیه ای می فرماید: (و چون با خدا پیمان بستید، به پیمان خود وفا کنید و سوگندهای [خود را] پس از استوار کردن نشکنید، با این که خدا را بر خود ضامن قرار داده اید، زیرا خدا آنچه را انجام می دهید، می داند).10 مرحوم طبرسی شأن نزول این آیه را جمعیت کم مسلمانان و جمعیت زیاد دشمنان اسلام ذکر می کند.
2. جلب منافع مادی: برخی افراد به دلیل کسب منافع مادی و جلوگیری از ضررهای مالی، پیمان شکنی می کنند. قرآن تأکید دارد که به هیچ بهایی پیمانی را که با خدا بسته اید نشکنید و با هیچ چیز معامله نکنید: (لاتشتروا بعهد اللّه ثمناً قلیلاً;11 هرگز پیمان الهی را به بهای کم معامله نکنید، زیرا آنچه نزد خداست ـ اگر بدانید ـ همان برای شما بهتر است.)
منابع:
1. قرآن.
2. نهج البلاغه.
3. میزان الحکمه، ج7، ماده عهد.
4. سیری در نهج البلاغه، استاد شهید مطهری.
5. نقطه های آغاز در اخلاق عملی، آیةاللّه مهدوی کنی.
6. معراج السعاده.
7. گفتار فلسفی، کودک، جلد2.
8. آئین تربیت، ابراهیم امینی.
پی نوشت ها:
1ـ فرهنگ معین، ص5041.
2ـ بحارالانوار، ج16، ص142.
3ـ نهج البلاغه، نامه 53.
4ـ بقره(2) آیه 177.
5 ـ همان، آیه 91.
6 ـ بحارالانوار، ج77، ص149.
7ـ همان.
8 ـ غررالحکم و دررالکلم، ح9931.
9ـ بحارالانوار، ج75، ص92.
10ـ نحل(16) آیه 91.
11ـ همان، آیه 95.