چکیده :
مسئله «اِفک» بهمعنای بهتان و تهمتزدن است که خداوند در سوره نور به آن پرداخته است. این مقاله در نظر دارد تا با بررسی و نقد تطبیقی دلایل نظریه سهگانه، با نگاه به منابع تاریخی و تفسیری، به نظریه درست دست یابد. مفسران اهلتسنن بر این باورند: آیه در شأن عایشه نازل شده است؛ البته برخی از مفسران شیعه نیز با آنان همصدا شدهاند. برخی دیگر از مفسران شیعه معتقدند: آیه در شأن ماریه قبطیه نازل شده است و برخی دیگر از مفسران شیعه نزول آیه را در شأن زنی پاکدامن میدانند. با نگاه به منابع تاریخی و بیان دلائل، ضمن قبول نظریه سوم، نشان خواهیم داد که آیه در شأن هیچیک از این دو همسر پیامبر J نازل نشده است. متأسفانه بسیاری از اظهارنظرها، متأثر از تعصبات مذهبی و نگاه سیاسی است؛ تا آنجاکه برخی بهدنبال مصادره کردن آیه در راستای اغراض سیاسی خود بودهاند.
نتیجهگیری :
از مجموع مطالب بیان شده در نقد و بررسی، و تطبیق تفسیر آیه إفک با رویکرد تاریخی، چنین استفاده میشود که:
1. اگر چه برخی از مفسران شیعه نیز شأن نزول آیه إفک را همانند اهلسنت عایشه میدانند، امّا شیعه تهمت نابهجا را در جریان إفک بر عایشه، و یا ماریه قبطیه و یا هرکدام از همسران پیامبر اسلام (ص) که باشد نمیپذیرد. و حتی آنچه را که در قرآن، با عنوان خیانت بیان شده، بهمعنای سرپیچی از سایر دستورات الهی میداند.
2. اگرچه برخی از مفسران شیعه- همانگونه که پیشتر به آن پرداخته شد- شأن نزول آیه إفک را درباره عایشه میدانند، ولی آن را نشان از افتخار، فضیلت و برتری او نسبت به سایر زنان پیامبر (ص) نمیدانند.
3. اصلیترین هدف منافقان از طرح این شایعه، شکستن حرمت رسول خدا (ص) بود و آنان در پی بهرهبرداری به نفع خود بودند که نزول آیات نور، چهره واقعی آنان را افشاء کرد.
4. آیه شریفه إفک تنها در مقام نفی تهمت زنا نازل شده است و ازنظر منطقی نتیجه تابع اخص مقدمات است؛ یعنی هدف اصلی آیه نفی تهمت است و افزون برآن هدفی را دنبال نمیکند، چه رسد به آنکه این آیه در مقام ایجاد فضیلت برای عایشه باشد!
5. همانطور که گفته شد، برخی از مفسران، شأن نزول آیه إفک را درباره شخص بیگناهی میدانند. در این راستا، علامه شرفالدین در النص و الاجتهاد، علامه طباطبایی در المیزان و نیز استاد شهید مطهری معتقدند، این تهمت درباره فردی بود که از اهمیت ویژهای در جامعه آن روز برخوردار بوده و از سبک و سیاق آیه، چنین تفسیری مناسبتر بهنظر میآید.
6. سند روایاتی که شأن نزول آیه إفک را عایشه و یا ماریه میدانند، مخدوش و ضعیف است. ضمن اینکه، ادعای متواتر بودن روایات بیاساس است؛ چراکه تمام روایات مربوط به عایشه از خود او است. ولی اصل اینکه آیه إفک مربوط به زنی پاکدامن میباشد- که به او تهمت زده شده – مورد قبول است.
و اما آنچه میتوان از آیات قرآن در خصوص این ماجرا و به صورت کلی بیان کرد، اینکه: قرآن کریم سه موضوع مهم را دراینباره بیان فرموده است که قابل دقت و تأمل میباشد:
نخست: اتهام إفک را نسبتى دروغ دانسته و پس از آن، این نوع اتهامزنندگان را گناهکار و شایسته عذاب میداند: «إِنَ الَّذِینَ جاؤُ بِالْإِفْکِ … لِکُلِ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذِی تَوَلَّى کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِیمٌ» (نور: 11). برایناساس، دامن آن زن از آنچه اتهامزنندگان بدو نسبت میدادند پاک شده و دروغگویان مورد مذمت قرار گرفته و درباره آنها حد جاری شد.
دوم: مسلمانان را– به جهت اینکه پس از شنیدن این اتهام، آن را نفى نکردند- نکوهش کرد: «لَوْلا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیراً وَ قالُوا هذا إِفْکٌ مُبِینٌ» (همان: 12). مطابق این آیه، وظیفه مسلمانان و مؤمنان این است که درباره دروغگویان و اتهامزنندگان نسبت به دیگران سکوت نکرده و از نهادینه شدن چنین رسم غلط – سکوت در برابر تهمت- در جامعه جلوگیری کنند.
سوم: به مسلمانان توصیه کرد که اگر ایمان دارند، هیچگاه چنین سخنانى را درباره بیگناهی بر زبان جارى نکنند: «یعِظُکُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَداً إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» (همان: 17). از مؤمنان نیز خواسته شده است تا از دروغافکنی درباره دیگران شدیداً پرهیز کنند.