اگر دوران تكامل فلسفه اسلامى را به سه مرحله تقسيم كنيم : حاجى سبزوارى در آخرين حلقه تكامل فلسفه قرار خواهد گرفت، زيرا؛ «مرحله اول، دوران عباسيان است كه با ترجمه آثار فلسفى يونان به زبان عربى آغاز شد و با ابوعلى سينا، غزالى و ابن رشد پايان پذيرفت. مرحله دوم، پس از دوران مغول آغاز شد. مشاهير اين دوره ابن عربى و سهروردى بودند و اين دوره با صدرالدين شيرازى پايان يافت.»
مرحله سوم از ملاصدرا آغاز شد و با ملاهادى سبزوارى پايان پذيرفت. دوران ملاهادى سبزوارى همزمان با سلسله قاجار است كه يك سال قبل از تولد او فتحعلىشاه قاجار حكومت را در دست گرفت. حاج ملاهادى سبزوارى در سال 1212 در يك خانواده مذهبى و باتقوا از محله هاى قديمى شهرستان سبزوار به دنيا آمد. پدر و مادرش او را هادى نام نهادند. پدر او حاج ميرزا مهدى «يكى از تجّار و ملاكين سبزوار بود».
از آنجايى كه ملاهادى از اوان كودكى شوق زيادى به درس و فراگيرى علوم داشت، در «سن هفت و يا هشت سالگى» با جديت هر چه تمامتر به تحصيل علم صرف و نحو پرداخت. پدر بزرگوارش كه عزم بيتالله الحرام نموده بود، در بازگشت در شيراز وفات كرد. در اين زمان، ملا حسين سبزوارى (پسر عمه ملاهادى) كه خود عالمى عارف بود، به هوش و ذكاوت و استعداد ملاهادى آگاهى يافت. به همين جهت وى را تحت سرپرستى خود درآورد و در سال 1222 كه دهمين بهار عمرش را سپرى مىكرد، از سبزوار به مشهد مقدس برد.ملاهادى در كنار بارگاه ملكوتى ثامن الائمه عليهالسلام در نهايت بىآلايشى، زندگى ساده طلبگى خود را آغاز كرد و درس فقه و اصول و علوم عقليه را از ملاحسين كاشفى فرا گرفت.
حكيم سترك پس از كسب ادبيات، فقه و اصول، آوازه حكمت اشراق از اصفهان به گوشش خورد و دلش براى كسب آن طپيد و در سال 1232 به طرف اصفهان حركت كرد تا از آنجا راهى حج گردد، اما پس از شركت در جلسه درس علم كلام استاد آخوند ملااسماعيل تصميم به اقامت گرفت و هزينه سفر حج را براى تهيه كتاب و ساير لوازم اقامت اختصاص داد و در اصفهان به تحصيل علوم نقلى و عقلى پرداخت و سرانجام در سال 1242 راهى مشهد مقدس شد و در آنجا «پنج سال به تدريس فلسفه، تفسير و مدت اندكى به فقه پرداخت.»
ملاهادى سبزوارى در سال 1247 جهت زيارت خانه خدا و انجام مناسك حج راهى حجاز گرديد پس از مراسم حج از طريق دريا وارد بندرعباس شد، و از آنجا روانه كرمان گشت كه پس از ورود به كرمان به علت مرگ فتحعلى شاه دومين حاكم از سلسله قاجار، و ناامنى كشور به ناچار در كرمان اقامت گزيد و در مدرسه علميه معصوميه مشغول خدمتگزارى به طلاب مىشود. خادم مدرسه كه مجذوب اخلاق، تقوا و خلوص ملاهادى شده بود، دخترش را به همسرى او درآورد.
اقامت حاجى ملاهادى سبزوارى در كرمان يك امر ناخواسته بود، بنابراين جا داشت شعرى از روى دلتنگى بگويد و كبوتر روح او هواى خراسان كند :
دور از شاه خراسان، در بلا همچو ايّوبم به كرمان مبتلا
حاجى ملاهادى پس از برقرارى امنيت در راهها، به همراه خانوادهاش به سمت سبزوار حركت كردند و در آن شهر خلوت گزيدند و به تدريس و تدوين حكمت پرداخت.
خصوصيات اخلاقى
الف) عزّت نفس
ملاهادى سبزوارى حكيم وارستهاى بود كه همواره در راه كسب ملكات اخلاقى و تزكيه نفس بسيار كوشا بود و در اين راستا رياضت ها كشيد. مرحوم حاجى ملاهادى از عزت نفس بالايى برخوردار بود. از هيچ كس تحف و هدايا قبول نمىكرد و به هيچ كس از رؤسا و اغنيا اعتنايى نمى كرد. نوشته اند كه ناصرالدين شاه قصد مسافرت به خراسان كرد. در بين راه به شهرى كه مى رسيد، مردم آن سامان از او استقبال مى كردند. زمانى كه وى وارد سبزوار شد، بزرگان شهر همه به استقبال او آمدند. حكيم سبزوارى در جلسه حاضر نشد، در حالى كه آوازه او در سراسر ايران پيچيده بود و شخص شاه هم او را خوب مى شناخت.
وقتى علت عدم حضور ايشان را جويا شد، گفتند : حاجى، شاه و وزير نمىشناسد و به ديدن كسى نمى رود. «ناصرالدين شاه موقع نهار به منزل حاجى رفت و پس از صحبت به حاجى گفت : از شما خواهش دارم مرا خدمتى محوّل فرماييد كه با انجام آن اداى شكر نعمت سلطنت را كرده باشم. حاجى اظهار استغنا و بىحاجتى كرد و اصرار شاه مؤثر نيفتاد. تا اين كه خود شاه به او تذكر داد و گفت : شنيدهام شما يك زمين زراعتى داريد، خواهش مىكنم براى آن ماليات دولتى ندهيد كه اقلاً به اين خدمت جزيى موفق بوده باشم، حاجى آن را نيز با عذر موجهى رد نمود : اگر من ماليات ندهم، به ناچار مقدار آن به ساير آحاد مردم از طرف اولياى امور، سرشكن خواهد شد و ممكن است يك قسمت از آن به فلان بيوه زن برسد و يا بر يتيمى تحميل گردد.
ب) تواضع
* در برابر خدا همين بس كه آن حكيم فرزانه، هنگام عبادت به خاك مىافتاد. و در تابستان، زمستان، بهار و پاييز ثلث آخر شب را بيدار مىماند و با خداى خويش در دل تاريكى به راز و نياز مىپرداخت و بعد از نماز مغرب و عشا ساعتها به مناجات و دعا مشغول بود. مرحوم حاجى در طول عمرش هرگز امام جماعت نشد و سعى در جلب رضاى خداى رحمان مى كرد.
* در برابر مردم عارف بزرگ، حاجى ملاهادى سبزوارى بسيار متواضع بود و به طلاب و سادات هميشه اكرام و احترام مىكرد. وقتى در مدرسه معصوميه كرمان بود، با نهايت تواضع و فروتنى مسئوليت نظافت مدرسه را تقبل كرده بود.
وى كه آن زمان حدود 40 سال سن داشت طلاب مدرسه او را آقا هادى صدا مىكردند. آيتاللّه حاج سيدجواد امام جمعه شيراز كه از مدرسين مدرسه معصوميه بود و درس كليات قانون مىگفت، از حل مسئله پيچيده اى بازماند.
روزى يكى از شاگردان با حاجى درباره حالات و تحصيلات او صحبت مى كرد. از حاجى سؤال كرد : آيا با علم هم آشنايى داريد؟ فيلسوف بزرگ با كمال تواضع فرمود : مقدارى از معقول و منقول را مى دانم. سپس از حاجى سؤال كرد : آيا از علم طب هم مى دانى؟
حاجى فرمود : بى اطلاع هم نيستم. طلبه همان مسئله را كه استاد نتوانست حل كند، از حاجى سؤال كرد. حاجى با بيانى شيوا و دقيق پاسخ داد. آن طلبه نيز در جلسه درس، پاسخ را به استادش ارائه نمود. استاد گفت : اين بيان ناشى از فكر تو نيست، از كجا به دست آوردى؟
طلبه پاسخ داد : شخصى از خراسان به مدرسه ما آمد، ديروز به اتاق او رفتم، از او سؤال كردم، او چنين پاسخ داد.
استاد به همراه شاگرداش به اتاق حاجى ملاهادى رفته و از او تجليل كردند. معلوم شد شخصى كه تاكنون خادم مدرسه بوده و با كمال تواضع به نظافت مدرسه و خدمتگزارى به طلاب افتخار مىكرد، عالمى وارسته، فيلسوفى بزرگ و عارفى متقى است كه جهت خودسازى و تزكيه نفس به جاروكشى مشغول شده است. حاجى تا ديد اسرارش برملا مىشود از كرمان به سبزوار هجرت كرد. مرحوم حاجى در برابر بندگان مخلص و صالح خدا و انسانهاى تهىدست و فقير در كمال تواضع و در نهايت صفا برخورد مىكرد، آنان را عزيز مىداشت و به آنان اكرام مىنمود.
ج) ساده زيستى
مرحوم حكيم سبزوارى كه آوازه او در تمام محافل علمى طنينانداز شده بود، دانشپژوهان از داخل و خارج (عربستان، هندوستان، افغانستان، عراق و تركيه) به منظور بهرهمند شدن از وجود ايشان راهى سبزوار مى شدند، با اينحال خرج «نهار او غالباً يك پول نان بود كه زياده از يك سير از آن نمى خوردند. يك كاسه دوغ كم مايه كه خودشان در وصف آن مى فرمودند : دوغ آسمانى گون يعنى دوغى كه از كمى ماست، به رنگ كبود آسمانى باشد. » شام آن بزرگوار نيز بسيار ساده بود. محل خواب ايشان در زيرزمين منزلش بود. وى غالباً روى تشك نمى خوابيد و متكاى غيرنرمى از پنبه يا پشم زير سر قرار مى داد.
«لباس مرحوم حاجى به مدت چند سال يك عباى سياه مازندرانى بود و يك قباى قدك سبزرنگى كه به قدرى آن را شسته بودند كه آرنجهاى قبا پاره شده و چندين وصله برداشته. »
او كتابخانه اى نداشت و كتاب ايشان بسيار محدود بود. حاجى در خانه بسيار سادهاى زندگى مىكرد كه مشتمل بر يك بيرونى و اندرونى بود و ديوار درون خانه خشت و گل و سقف آن از چوب و نى بود و فرش اتاق او حصير و بوريا بود. روزى ناصرالدين شاه به منزل حاجى رفت و بر روى همان حصير نشست و پس از ملاقات، شاه از حاجى خواهش كرد تا وى كتابى در زمينه اصول دين تأليف نمايد. شاه پس از خروج از منزل حاجى، مبلغ پانصد تومان براى او فرستاد. حاجى اين مبلغ بسيار را نپذيرفت و فرمود : اين پول را به مدرسه ببريد و نصف آن را به طلاب بدهيد و نصف ديگر را بين فقرا تقسيم كنيد و به سادات فقير دوبرابر ديگران بدهيد.
د) راه معاش
پدر حاجى ملاهادى يكى از تجار باتقوا و مشهور سبزوار بود كه پس از مرگش اموالش به حاجى ملا هادى به ارث رسيد، يك روز آب از قنات عميدآباد و يك شبانهروز از قنات قصبه و باغى داشت كه در اختيار طلاب قرار داد تا از ميوه آن ميل نمايند. از مزرعه، غله برداشت مىكرد و خمس و زكات اموالش را با دست خود مىپرداخت. مقدار بسيار كمى را جهت مصرف خود برمىداشت و بقيه را بين فقرا و مستحقّين تقسيم مى كرد و گاهى هم شام يا نهار به فقرا مى داد، زيرا به انفاق بسيار معتقد بود و به آن جامه عمل مى پوشيد.
ملاهادى در ايام عيد غدير به هر يك از فقراى سادات يك قران و ديگر فقيران نيمقِران به عنوان عيدى پرداخت مىكرد. او با اين كه فقيه فرزانهاى بود و مىتوانست از بيتالمال استفاده نمايد، هرگز از بيتالمال و وجوهات شرعيه استفاده نكرد و زندگى خود و خانوادهاش را با دسترنج كه از كد يمين و عرق جبين بهدست مىآورد، با قناعت مىگذراند و هرگز از طبقه ضعيف جامعه در زندگى فاصله نگرفت و زى طلبگى خود را تا آخر حفظ نمود.
ر) علاقه او به شعر
اين فيلسوف بزرگ، افزون بر مقام بلند حكمت، فقه، اصول رياضيات و طب، طبع شعرى خوبى داشت و بالغ بر چند هزار بيت سروده كه در منظومه و ديوان به چاپ رسيده است. از شاهكارهاى او اين است كه مباحث مهم فلسفى و نظريههاى منطقى و نكات بارز آن را به نظم درآورد. حتى بسيارى از پاسخهاى علمى را با نظم ارائه كرده است. شاگردان او نيز جهت ماندگارى پاسخها از حاجى مىخواستند تا جوابها را با شعر بنويسد و او نيز چنين مى كرد.
شعرهاى او چنان پرشور و دلنشين است كه از روان شفاف و احساس لطيف او حكايت دارد چون از دل برمىآيد، لاجرم در اعماق جان مىنشيند. ملاهادى در شعرهايش «خود را متخلّص به اسرار مىنمود».
گوش اسرار شنو نيست وگرنه اسرار برش از عالم معنا خبرى نيست كه نيست
ز) عشق به اهلبيت عليهم السلام
ملاهادى سبزوارى به اهلبيت عليهمالسلام عشق مىورزيد و در زنده نگهداشتن نهضت اباعبدالله الحسين سخت كوشا بود. او پس از مراجعت به سبزوار هر سال ده شب اول محرم و سه شب آخر صفر را در منزلش روضه خوانى مىگرفت و يكى از روحانيون سبزوار به منبر مىرفت و هر شب پس از ذكر مصيبت و تمام شدن مراسم به فقرا نيز اطعام مى داد.
س) علاقه مندى شديد به كسب علم
حاجى ملاهادى سبزوارى به فراگيرى دانش اهميت زيادى مىداد. وى در جوانى زمانى كه در اصفهان مشغول كسب دانش حكمت، فقه و اصول بود، نامه هاى را كه از سبزوار برايش مى فرستادند نمى خواند و همه را زير تشك خود قرار مى داد كه مبادا مطالب نامه جورى باشد كه فكرش را مشغول كند و از فراگيرى دانش بازماند. وى اكثر ساعات روز را به مطالعه و تدريس سپرى مى كرد و شبانه روز بيش از چهار ساعت نمى خوابيد.
ش) اهميت به نماز و عبادت
ملاهادى سبزوارى در تمام مدت تدرسيش وقتى صداى اذان را مىشنيد درس را تعطيل مىكرد. او هرگز اجازه نمىداد كه شاگردان تا منزل او را مشايعت نمايند. به كليه شبهات و مسائل آنان را در همان مدرسه پاسخ مىداد تا شاگردان از اطرافش پراكنده شده و به تنهايى به خانهاش بازگردد.
ص) مقام علمى
حاج ملاهادى سبزوارى فقيهى مسلم و حكيمى فرزانه و عارفى عاشق بود آثار گرانسنگ سالهاى زيادى است كتاب درسى حوزهها و دانشگاههاى كشور و خارج از كشور قرار است، همچنان در دست عالمان و متفكران مىدرخشد و ده ها كتاب و مقاله پيرامون كتابهاى وى به صورت نقد، معرفى و شرح به رشته تحرير درآوردند. شاگرادن آن حكيم كه از منبع فيض او بهرهمند شدند و خود استادانى بىهمتا شدند، دليل اين مدعا است.
آثار و تأليف هاى حاجى ملاهادى سبزوارى
حكيم فرزانه پس از هفتاد و هفت سال عمر بابركت بيش از بيست اثر گرانسنگ كه بيشتر آن ها در زمينه فلسفه بود، تقديم دوستداران دانش نمود. بخشى از اين آثار به چاپ رسيده و بخشى ديگر متأسفانه تاكنون منتشر نشده است كه به تعدادى از آنها با ذكر نام اشاره مى شود :
1 ـ منظومه و شرح منظومه در حكمت.
2 ـ اسرار الحكم.
3 ـ اسرار العباده.
4 ـ اصول الدين.
5 ـ الجبر و الاختيار.
6 ـ حاشيه بر اسفار صدرالمتألهين.
7 ـ حاشيه زبدهالاصول شيخ بهايى.
8 ـ حاشيه شواهد الربوبيه صدرالمتألهين.
9 ـ حاشيه بر مبدأ و معاد صدرالمتألهين.
10 ـ حاشيه بر مفتاح الغيب صدرالمتألهين.
11 ـ حاشيه بر شرح سيوطى ابن مالك.
12 ـ حاشيه بر شوارق، اثر ملاعبدالرزاق لاهيجى، در فلسفه.
13 ـ هداية الطالبين فى معرفة الانبياء و الائمه المعصومين، در كلام،
14 ـ النبراس فى اسرار الاساس، در فقه.
15 ـ مفتاح الفلاح و مصباح النجاح (شرح دعاى شريف صباح).
16 ـ مقياس در فقه.
17 ـ شرح مثنوى ملاى رومى.
18 ـ شرح الاسماء الحسنى (شرح دعاى جوشن كبير).
19 ـ مجموعه رسائل فارسى و عربى.
20 ـ ديوان فارسى حاجى ملاهادى سبزوارى.
21 ـ رحيق، در علم بديع.
22 ـ راح افراح، در علم بديع.
23 ـ محاكمات، در ردّ بر شيخيه.
استادان حاجى ملا هادى سبزوارى
1 ـ آيت الله حاج ملاحسين سبزوارى.
2 ـ آيت الله حاج محمدابراهيم كرباسى، صاحب اشارات الاصول.
3 ـ آيت الله حاج شيخ محمدتقى، صاحب هداية المسترشدين.
4 ـ آيت الله ملاعلى بن ملا جمشيد مازندرانى.
5 ـ آيت الله ملا اسماعيل درب كوشكى اصفهانى.
شاگردان حاجى ملا هادى سبزوارى
مرحوم حاجى ملاهادى سبزوارى پس از استفاده از محضر بزرگان، بيش از چهل سال بر كرسى درس نشست و در اين رهگذر به تدريس حكمت پرداخت و شاگردان بسيار زيادى از داخل و خارج كشور به گرد شمع او حلقه زدند و از فيض وجودش بهرهها گرفته و خود پس از بازگشت به ديارشان بر كرسى تدريس تكيه زدند و شاگردانى پرورش دادند.
در زير به تعدادى از شاگردان حكيم فرزانه اشاره مى كنيم :
1 ـ آخوند ملامحمد، فرزند بزرگ ملا هادى.
2 ـ آخوند ملا كاظم خراسانى، صاحب كفايهالاصول.
3 ـ ملا محمدكاظم سبزوارى.
4 ـ ملا على سمنانى.
5 ـ شيخ على فاضل تبتى.
6 ـ سيداحمد رضوى پيشاورى.
7 ـ ملا عبدالكريم قوچانى.
8 ـ شيخ ابراهيم طهرانى.
با توجه به خصوصيات اخلاقى، عرفانى و توان علمى ملاهادى سبزوارى كه زبانزد عام و خاص بود، اكثر مسافران استان مقدس ثامن الحجج وقتى به سبزوار مىرسيدند، چند شبى براى استراحت در سبزوار توقف مى نمودند و به زيارت حكيم بزرگوار مىرفتند و از خلوص، تقوا، عزت نفس و كرامت، علم و حكمت ملاهادى سخن مىشنيدند و مجذوب وى مىشدند و هنگامى كه به شهرستان برمىگشتند ،خاطرات سفر از جمله توان علمى و ويژگىهاى اخلاقى حكيم فقيد را براى دوستان و مردم شهرشان بازگو مىكردند كه اين موجب شاتهار بيشتر حاجى مىشد. و بالاخره مرغ روح حكيم متأله در «دهه آخر ذى الحجه سال 1289 ـ 1290 هجرى قمرى» در سبزوار به ملكوت اعلا پيوست.
عاش سعيداً و مات سعيداً.
ملاهادى سبزوارى از نگاه ديگران
1 ـ مقام معظم رهبرى (مدظله العالى)
- حكمت او [ملا هادى سبزوارى] آميزهاى از تفكر قديم عقلانى با رشحه الهام عرفانى است.
- حكيم سبزوارى يكى از شارحان و مفسران حكمت مقايسه اى صدرايى است.
- دنياى پا در گِل و گرفتار امروز به شناخت انسانهايى چون او آزاده و سر در بلنداى ملكوت بسى نيازمند است.
2 ـ محمد اقبال
- او [ملاهادى سبزوارى] بزرگترين متفكر بزرگ عصر اخير ايران است.
- فلسفه سبزوارى مانند فلسفه هاى اسلاف او سخت با دين آميخته است.
3 ـ پروفسور توشى هيكو ايزوتسو
- حاجى ملاهادى سبزوارى متفكرى است كه اثر معروف «منظومه و شرح آن» از او است. به اتفاق همگان بزرگترين فيلسوف ايرانى در قرن نوزدهم بود. در عين حال وى در ميان استادان و بزرگان عارف آن عصر مقام اول را داشت.