14

نگاهی گذرا به زندگی ملا احمد نراقی

  • کد خبر : 1403
نگاهی گذرا به زندگی ملا احمد نراقی
ملا احمد نراقى, عالمى بود كه چراغ فروزان علم و معرفت را در عصر خود فروزان نگه داشت. اين دانشمند گران قدر در طول عمر پر بركت خويش با گفتار و نوشتارش از كيان اسلام ناب محمدى(ص) پاس دارى كرد.

بهار آمد كنون جانا قفس را خيز و در بگشا

چو بگشادى ترحم كن مرا هم بال و پر بگشا

(ديوان طاقديس, ملا احمد نراقى)

آشنايى با انديشه ها و شيوه زندگى عالمان دين و انديشمندان هر ملتى, آشنايى با فرهنگ و آداب و رسوم آن ملت است. از اين رو دانستن رمز و راز موفقيت آنان در رشد, شكوفايى, بالندگى, تهذيب و تكامل انسان ها سازنده و مفيد است.

از جمله اين عالمان و فقيهان فرزانه, ملا احمد نراقى است. وى عالمى فقيه, عارفى بزرگ, فيلسوفى برجسته, اصولى اى نامور, شاعر و اديبى خوش ذوق بود كه در بسيارى از شاخه هاى علوم, صاحب نظر و داراى انديشه اى ژرف و آثارى گران سنگ است.

ايشان در سال 1185 هجرى قمرى در روستاى بزرگ نراق پاى به عرصه گيتى گذارد. پدر وى ملا محمدمهدى نراقى كه از فقيهان برجسته و ذوفنون عصر خود بود, احمد را در دامان خود تربيت كرد و بسيارى از دروس مقدماتى علوم اسلامى را به وى آموخت.

ملا احمد پس از گذراندن دروس سطح نزد پدرش, در سال 1205 هجرى قمرى به همراه وى راهى نجف شد و از محضر عالمانى چون: علامه بهبهانى, سيد مهدى بحرالعلوم, مهدى شهرستانى و كاشف الغطاء بهره برد.

ايشان استعدادى شگرف و ذوق و هوش سرشارى داشت و در فراگيرى علوم اسلامى بسيار موفق بود, از اين رو خيلى زود توانست به درجه اجتهاد نايل آيد.

عالمى ناشناخته

علامه بزرگوار حسن زاده آملى مى گويد: (وقتى در محضر مبارك استاد علامه طباطبائى, صاحب تفسير الميزان تشرف داشتم و از نراقيان سخن به ميان آمد, فرمودند: نراقيان هر دو از علماى بزرگ اسلام و ناشناخته اند.)1

رهبر فرزانه انقلاب, آيةاللّه خامنه اى (دامت بركاته) نيز فرمودند: (پدر ايشان هم از كسانى است كه قدرش مجهول تر از مرحوم فاضل [ملا احمد] نراقى است.)2

سبب ناشناخته ماندن ملا احمد نراقى, گذشته از سهل انگارى شخصيت نگاران در بيان زندگى عالمان و انديشمندان دين, حوزه هاى علميه نيز مى باشند. با تأسف بايد گفت: جاى اين سؤال باقى است كه چرا بايد انديشه ها و آراى بسيارى از عالمان برجسته قرون گذشته در گنجينه هاى كتاب خانه خاك بخورند؟!

مقام علمى

ملا احمد نراقى, عالمى بود كه چراغ فروزان علم و معرفت را در عصر خود فروزان نگه داشت. آثار به جاى مانده از او گواه صادقى بر اين گفته است. اين دانشمند گران قدر در طول عمر پر بركت خويش با گفتار و نوشتارش از كيان اسلام ناب محمدى(ص) پاس دارى كرد و در جهت ساختن جامعه اى توحيدى قدم پيش نهاد و اسلام اصيل را با سخنان و تأليف هاى وزين خود به مردم معرفى كرد و راه حقيقت و معنويت را نشان داد.

ايشان با مطالعات عميق و تحقيقات علمى وسيع خود زودتر از معمول به قله رفيع علم رسيد و با بهره گيرى از بسيارى عالمان برجسته عصر خويش اجازه اجتهاد دريافت كرد. مقام معظم رهبرى, حضرت آيةاللّه خامنه اى مى فرمايد: (اين ها نقطه وصل داستان و مكتب مرحوم وحيد بهبهانى و نجف, با شيخ انصارى و مكتب بعدى فقاهت ـ كه تا امروز ادامه پيدا كرده ـ مى باشند. اين پدر و پسر, هر دو شاگرد وحيد بهبهانى هستند… درس وحيد را در آن اواخر, چند سالى درك كرده, بعد هم شاگرد تلامذه وحيد, از جمله پدر بزرگوار خودش بوده است. از آن طرف, به آن مكتب وصل مى شود كه در واقع مكتب مجدد فقه, به معناى فقه مصطلح امروز هستند. فقه اجتهادى مبتنى بر مبانى اصوليِ مستحكم, كه مرحوم وحيد بهبهانى اين را به وجود آورد. از اين طرف, ايشان استاد شيخ انصارى است. شيخ در كاشان چهار سال توقف كرده است. البته معروف است كه فاضل نراقى هم از شيخ استفاده كردند. شكى نيست كه هر استادى از شاگرد با استعداد استفاده مى كند; اما استادى استاد به جاى خود محفوظ است. شيخ هم آدمى نبود كه چهار سال در شهر كاشان, براى آب و هواى كاشان بماند; جز آن جاذبه قوى و آن ملاييِ مرحوم فاضل نراقى, كسى نمى توانست شيخ را در كاشان نگه دارد.)3

زمانى كه شيخ انصارى آوازه ملا احمد نراقى را در كاشان شنيد, به همراه برادرش به سوى كاشان شتافت كه مورد استقبال و احترام ملا احمد قرار گرفتند و در يكى از مدارس آن ديدار رحل اقامت افكندند. وقتى كه شيخ انصارى, چهره ملا احمد را بر بلنداى مدرسه علميه كاشان مشاهده نمود و او را همانند دريايى از علم و حكمت و عرفان و اخلاق يافت, تصميم بر ماندن گرفت; گويى شيخ گمشده خود را دريافته بود و لذا قريب به چهار سال از محضر علمى و اخلاقى او بهره جست و در حلقه درس او از سال 1241ق تا سال 1244ق قرار گرفت.)4

ملا احمد نراقى و مقتضيات زمان

زمان شناسى و توجه به مقتضيات عصر, از ويژگى بارز حوزه هاى علميه و عالمان زمان شناس و دين آگاه و فقيهان شيعه است. عالمان دينى با ارجمند شمردن سنت ها و سود بردن از پيشينه غنى خود, امر دين را در بستر زمان, جارى مى سازند.

توجه به عنصر (زمان) از آن رو در دين شناسى و نيز تبليغ دين ضرورى است كه روابط, مكانيسم ها و موضوعات در طول زمان, دست خوش تغيير مى گردد و از اين رو دانشوران دينى بايد هوشيارانه اقتضائات و موضوعات زمان را بشناسند تا (لوابس) و كژى ها و اشتباهات بر وى هجوم نكنند و رسالت واقعى خويش را به انجام رسانند. امام صادق(ع) مى فرمايد: (العالم بزمانه لاتهجم عليه اللوابس).5

ملا احمد نراقى از جمله عالمانِ زمان شناس بود كه اندوخته ها و يافته هاى خود را از حوزه هاى اصفهان, كربلا و نجف در زمينه هاى فقه و اصول, كلام, اخلاق, عرفان, هيئت, ادبيات و شعر, با عنصر زمان هم آهنگ ساخت و با قلمى مناسب به رشته تحرير درآورد. و از اين رو آثارش ماندگار شد.

اگرچه بسيارى از انديشه هاى ملا احمد نراقى كه در مبارزه با اخبارى گرى, صوفى گرى و طرح مباحث جديد فقهى و اصولى, نيز در جنگ دوم ايران و روس به كار برده شد, نشان از ژرف نگرى وى در مسائل و موضوع هاى زمان خويش است, اما در اين مجال كوتاه فقط به يك اثر او كه براساس نياز روز و مقتضيات زمان نگارش يافته, اشاره مى كنيم:

ملا احمد نراقى به خوبى مى دانست كه (پادريان) همگى در خدمت استعمارگران اروپا خصوصاً انگليس هستند و با هدف نفوذ و دست يازيدن آنان بر منابع مسلمين و ترويج و تبليغ مسيحيت در ميان مسلمين وارد سرزمين هاى مسلمانان شده اند. اين گروه از اوايل دوره صفوى توانستند وارد ايران شوند و در بعضى از كشورها توانستند به اهداف خود برسند و در بعضى كشورها به دليل حضور عالمان دين و نگهبانان اسلام نه تنها نتوانستند نفوذ كنند, بلكه برخى از آنان به دين مقدس اسلام گرويدند.

از جمله پادريان, (هنرى مارتين) جوان بود كه در زمان فتحعلى شاه وارد ايران شد و حدود 16 ماه در ايران اقامت داشت, و در اين مدت فعاليت هاى گسترده اى در راستاى اهداف استعمارگران داشت و سرانجام كتابى به نام (ميزان الحق) در اثبات و حقانيت مسيحيت و رد بر اسلام نگاشت, كه عالمان دين در مقام پاسخ به آن برآمدند. (در ميان اجوبه, نهايت سه جواب در مقام صواب و با دقت برآمدند: يكى, كتاب حاجى ملا رضاى همدانى كه مسمى به (مفتاح النبوه) است… و ديگر, كتاب آخوند ملا على نورى كه مسمى به (حجةالاسلام) است و در آن كتاب به قواعد عقليه, رفع شبهات و اثبات حقيقت خاتم الانبيا اشاره كرده, … و سوم, كتاب حاجى ملا احمد نراقى كه مسمى به (سيف الامه و برهان المله) است….)6

ملا احمد نراقى با تأليف اين كتاب, مانع نفوذ استعمار و مسيحيت به ايران شد. وى هنگام نگارش اين كتاب, چند نفر از علماى يهود را خواست و كتاب (ميزان الحق) را با آنان به بحث گذاشت و با استفاده از كتاب خانه ملا موشه يهودى, پاسخى محكم و پر مغز داد. وى خود چنين مى گويد: (حقير در حين تأليف اين كتاب, در صدد تفحص و تحصيل آن صحيفه برآمده و در كتاب خانه ملا موشه يهودى كه در اين عصر در ميان يهود, در حالت اشتهار و مرجع اكثر بود, آن را يافتم و به اتفاق جمعى از علماى يهود, كتب معتبر لغت عبرى را جمع آورى نموده و در آن تأمل شد.)7

ولايت فقيه و نراقى

ملا احمد نراقى از جمله فقيهانى است كه به طرح موضوع (ولايت فقيه) به مفهوم جامع آن پرداخته است. وى كه در دورانى حساس و پر حادثه مى زيست, با درك درست اتفاقات و مسائل عصر خويش, طرح مسئله (ولايت فقيه) را ضرورى دانست و اين موضوع را به عنوان بهترين انديشه راهبرى و كارآمد در اداره امور جامعه اسلامى و اجراى صحيح احكام الهى طرح كرد و به صورت شفاف, روشن و با نگاهى ژرف به تبيين آن پرداخت.

اگرچه پيش از او عالمان و فقيهانى هم چون: شيخ مفيد, محقق كركى, علامه حلى و محقق اردبيلى در كتاب هاى فقهى و در لابه لاى مباحث متنوع فقهى خود, اين موضوع را مطرح و اثبات كرده اند, اما ملا احمد نراقى به طور مستقل و گسترده به اين موضوع پرداخت و در كتاب ارزش مند خود, (عوائد الايام) طريقه اثبات آن و بيان وظايف و شئون ولى فقيه را بيان كرد. وى به عنوان اولين فقيه و براى اولين بار, بحث (ولايت فقيه) را به صورت منظم و به شكلى بديع ارائه كرد و افقى تازه در فراروى فقيهان عصر خود و آيندگان گشود.

مبارزات ملا احمد نراقى

الف) مبارزه با اخبارى گرى:

از آن جايى كه ملا احمد نراقى چند سال در محضر درس علامه وحيد بهبهانى شركت داشت و مكتب وحيد بهبهانى مكتب اصولى بود, به مبارزه جدى با اخبارى گرى پرداخت و دلايل بى اساس و سست آنان را درهم ريخت, زيرا اخبارى ها معتقد بودند تمام اخبار كتاب هاى مورد اعتماد ـ با همه اختلافى كه در آن ها وجود دارد ـ قطعاً از سوى ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ صادر شده است و ظواهر قرآن را نبايد به تنهايى و بدون رجوع به اخبارى كه وارد شده, اخذ كرد. اخبارى ها علم اصول را با اين ادعا كه همه مبانى آن عقلى است و مستند به اخبار نيست, به كلى رد و انكار مى كنند. ملا احمد نراقى كه به آثار سوء اخبارى گرى كاملاً آگاه بود و نيك مى دانست كه اين عقيده چه عواقب شومى براى حوزه هاى علميه و محصلان علوم دينى در پى خواهد داشت, با تبعيت از استادش, به مبارزه حكيمانه و علمى با آن پرداخت.

ب) مبارزه با صوفى گرى:

اساساً صوفى گرى پندار بى اساسى است كه هيچ استدلال و برهان علمى و منطقى و شرعى به همراه ندارد و با تنبلى و تن پرورى كاملاً سازگارى دارد. صوفى گرى در ايران, فراز و نشيب هايى داشته است و عالمان دين و دانشمندان اسلامى آنان را نمى پذيرفتند و از نفوذ آنان در جامعه اسلامى جلوگيرى مى كردند. معمولاً رهبران آنان با اضافه كردن پسوند (على شاه) به اسم خود, اظهار وجود مى كردند; مانند: معصوم عليشاه, صفى عليشاه, نور عليشاه, مجدوب عليشاه, مشتاق عليشاه و… كه قدر مشترك همه آن ها عدم توجه به ظواهر شرع و احكام و فرايض دينى است.

ملا احمد نراقى هم چون پدر بزرگوارش با صوفى گرى سخت مبارزه و مخالفت مى كرد و خرقه بازى و تصوف را دكانى براى برخى افراد مى دانست. وى در آثار قلمى خود به تقبيح و ملامت صوفى ها و انديشه آنان پرداخت. در طاقديس خود چنين سروده است:

هيچ دانى چيست صوفى مشربى

ملحدى, بنگى, مباحى مذهبى

قيد شرع از دوش خود افكنده اى

كهنه انبانى ز كفر آكنده اى

من ندانم چيست اين صوفى گرى

كس سراسر حقه اش چون بنگرى

گم كنى هر پر شكسته تاجرى

ييا ز كار افتادنش خرفاجرى

ييا لتتبازى ز هر در رانده اى

ييا به كنج مدرسه وامانده اى

در ميان صوفيانش باز جو

چرسش اندر كيسه بنگش در گلو

ج) حكم جهاد عليه روس ها

تاريخ روحانيت شيعه از صدر اسلام تاكنون, نشان مى دهد كه اكثر عالمان دين و فقيهان اهل بيت ـ عليهم السلام ـ همواره با حاكمان و زمام داران ظالم, مبارزه بى امانى داشتند و يار و ياور مظلومان و ستم ديدگان و مستمندان بودند و هرگز از اين رسالت مهم غافل نبودند.

ملا احمد نراقى از تبار اين عالمان فرهيخته بود كه علاوه بر تدريس معارف دينى و علوم حوزوى در كاشان, مى كوشيد تا بر مسائل سياسى, اجتماعى و امور حكومت نظارت مستقيم داشته باشد. وى از توجه ظاهرى فتحعلى شاه به نظريات و آراى راه گشا و كارآمد وى استفاده مى كرد و از اين طريق مى كوشيد مشكلات معيشتى مردم را حل و فصل كند. ملا احمد نراقى هنگام تجاوز روس ها و تصرف بخشى از اراضى ايران و ظلم و ستم بر مردم مسلمان با پوشيدن كفن به ميدان نبرد رفت و فتواى ضرورت شركت مردم در جهاد عليه روس تزار را صادر كرد. فتحعلى شاه در سال 1241ق. با جلب نظر مردم و حمايت علما و گرفتن فتاواى جهاد, جنگ دوم ايران و روس را با فرماندهى عباس ميرزا آغاز كرد.

فتحعلى شاه كه ديد سپاه ايران با شبهاتى از قبيل مشروعيت جنگ و… مواجه است, بر آن شد تا فتواى علما را پيرامون جهاد عليه روس ها جمع آورى كند و براى جذب نيروى جنگ و بسيج مردم به كار گيرد. علما هم نامه هاى جهاديه و فتواى ضرورت شركت در جنگ براى دفاع از حريم مسلمين را صادر كردند, كه نشان دهنده حضور آنان در عرصه هاى سياسى و اجتماعى آن عصر بود.

(جناب حاجى ملا احمد نراقى كه فحل فضلاى ايران بود و ديگر علما و فقهاى ممالك محروسه هر يك رساله نگاشته و خاتم گذاشتند كه مجادله و مقابله با روسيه, جهاد فى سبيل الله است و خُرد و بزرگ را واجب افتاده است كه براى رواج دين مبين و حفظ ثغور مسلمين, خويشتن دارى نكنند.)8

حضور فقيهان و عالمان دين در جبهه ها و فتاواى جهاديه آنان موجب شد تا مردم به طور گسترده در جبهه ها شركت كنند و لشكر روس تزارى مجبور به عقب نشينى شود و بسيارى از نواحى و مناطقى كه مطابق عهدنامه ننگين گلستان از ايران جدا شده بود, بار ديگر به خاك ايران ملحق گردد.

ملا احمد نراقى با روحى لطيف و ذهنى سرشار از ظرافت و ذوق ادبى, روحيه ظلم ستيزى و وضعيت جبهه هاى بردع, گنجه, شوشى, رود ارس در شمال غرب كشور را در قالب شعر چنين بيان مى كند:

اى صفايى مرد ميدانى اگر

عيد قربانست هر روز اى پسر

هر سر خارى كه بينى خنجر است

هر سر كويى منا و مشعر است

نفخه عشق آيد از هر سرزمين

ديده بگشا ساحت بردع ببين

عيد قربان در منا اى ارجمند

گوسفند و گاو و اشتر مى كشند

در زمين گنجه روز اربعين

خون پاكان را به خاك آغشته بين

حبذا از ساحت بردع زمين

مجمع عذب و اجاج كفر و دين

گنجه يارب يا زمين كربلاست

اى رفيقان گنجه يا كوى منا است

كربلا گر نيست چون آيد به لاف

روبهان با شيرمردان در مصاف

گنجه يارب يا منا يا مشعر است

آب زمزم يا كه رود ترتر است

اين منا يا ساحت بردع زمين

عيد قربان يا كه روز اربعين

تيغ ها بنگر در آن جا آخته

روبهان بر شيرمردان تاخته

گنج ها در گنجه مى بينم نهان

حبذا آن گنج هاى شابگان

شيشه دل سوى شوشى مى كشد

شهد جان از خاك شوشى مى چشد

بوى عشق آمد ز بردع بر مشام

هان و هان اى كاروان بردار گام

ناقه را محمل ببند اى ساربان

آيدم از خاك بردع بوى جان

حبذا شط كر و رود ارس

خيز اى رايض بكش تنگ فرس

آثار علمى ملا احمد نراقى

ملا احمد نراقى در كنار تدريس و انجام امور مردم, به تحقيق و تأليف, بسيار اهميت مى داد و در حوزه فقه, اصول, كلام, هيئت, ادبيات, اخلاق و شعر آثار گران سنگى از خود به يادگار گذاشت. علامه حسن زاده آملى درباره تأليفات ايشان مى فرمايد: (برخى از تأليفات ملا احمد به مضمون سالولد سِرُّ ابيهز به اقتضاى پدرش ملا محمدمهدى نراقى است; مثلاً پدر در فقه سمعتمدز مى نويسد و پسر سمستندز; پدر ستجريد الاصولز در علم اصول مى نويسد و پسر شرح مبسوطى بر آن در هفت مجلد مى نويسد; پدر در علم اخلاق سجامع السعاداتز به عربى مى نويسد و پسر سمعراج السعادهز ترجمه آن به فارسى با بعضى اضافات; پدر ديوان اشعار به نام سطائر قدسيز دارد و پسر به نام سطاقديسز; پدر سمشكلات العلومز مى نويسد و پسر س خزائنز و آن را تابع (مشكلات) قرار داده است.)10

برخى از آثار استاد ملا احمد نراقى عبارت اند از:

1. مستند الشيعه فى احكام الشريعه;

2. اساس الاحكام;

3. مفتاح الاحكام;

4. تذكرة الاحباب;

5. خلاصة المسائل;

6. وسيلة النجاة;

7. هداية الشيعه;

8. مناسك الحج;

9. عوائد الايام;

10. شرح تجريد الاصول;

11. مناهج الاحكام فى الاصول;

12. عين الاصول;

13. حجية المظنة;

14. معراج السعادة;

15. حاشيه اكرثا ذوسيوس;

16. شرح محصل الهيّة;

17. الرسائل والمسائل;

18. سيف الامه;

19. خزائن;

20. مثنوى طاقديس;

21. ديوان شعر;

22. غزليات;

23. جامع المواعظ;

24. رساله اجازات;

25. رسالة فى اجتماع الامر و النهى;

26. شرح رساله اى در حساب;

27. رسالة فى منجزات مريض;

28. مفتاح الاصول.

غروب خورشيد

مژده اى دل, خيمه بيرون از جهان خواهم زدن

خيمه بر بالاى هفتم آسمان خواهم زدن

(طاقديس, ملا احمد نراقى)

ملا احمد نراقى, آن عارف بزرگ و فقيه اهل بيت كه عمر خويش را در راه نشر فرهنگ اسلام و مبارزه بى امان با بيگانگان در جهاد اصغر و مبارزه با نفس اماره در جهاد اكبر, و تحقيق و ژرف انديشى و تأليفات گران سنگ در حوزه علوم اسلامى, و تدريس و تربيت عالمانى در فقه, اصول, كلام و… سپرى كرد, سرانجام در شب يكشنبه بيست وسوم ربيع الثانى سال 1245ق. مطابق با 1208ش. روح بزرگوارش در كاشان به كوى دوست شتافت و به ديدار حق لبيك گفت. بدن مطهرش را به نجف اشرف منتقل كردند و در جوار قبر اميرالمؤمنين(ع) در سمت پشت سر مبارك امام همام كنار پدرش به خاك سپرده شد.

پى نوشت ها:

1ـويژه نامه كنگره فاضلين نراقى, شماره1.
2ـ بيانات رهبر انقلاب در ديدار با دست اندركاران كنگره فاضلين نراقى, 28/7/76.
3ـ همان.
4ـ نشر دانش, سال چهارم, شماره3, ص110.
5 ـ اصول كافى, باب عقل و جهل, حديث29.
6ـ ميرزا محمد تنكابنى, قصص العلماء, ص141 .
7ـ سيف الامه و برهان المله, ص113, (چاپ سنگى).
8 ـ ناسخ التواريخ, ج1, ص184.
9ـ مثنوى طاقديس, ص414.
10ـ انيس الموحدين, ص14.

لینک کوتاه : https://www.mrhosseini.ir/?p=1403
  • منبع : مجله با معارف اسلامی آشنا شویم - شماره 52
  • 1621 بازدید
  • بدون دیدگاه

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0